باربط و بی ربط ، درهم است ...
این روزها دارند با هم یکی به دو می کنند تا زود تر برسند به بهار عاشقی . به مام صیام . ماه شعبان که خودش فخری دارد بر آسمان دارد آرام آرام جایش را به ماه با فضیلتی می دهد که بهار بندگیست . این روزها تقویم هم دارد جدال می کند بر سر رسیدن به ابتدای رمضان الکریم . این روزها دارند بساط غل و زنجیر کردن شیطانی را فراهم می کنندکه عهد بسته است بر گمراهی من و تو . عهدی به نام جلاله الله . این روزها نفس دارد جولان می دهد در بساط زیاده خواهی و می تازاند اسب لجام گسخته اش را در بیابان شهوت و هوس . این روزها اینجا خوب که نگاه کنی می بینی غربت را . این روزها با اینکه رمضان در راه است اما هستند چیزها و آدم هایی که دارند مرا از تو جدا می کنند . از تویی که تنها مخاطب خاص من هستی . با اینکه بارها از دسترس خارج شده ام ولی باز تو مرا در دسترس قرار داده ای . با اینکه بارها دنبال اتصال وای فای موبایلم بودم حواسم نبود که اتصال من با تو قطع شده و این تو هستی که داری مرتباً تلاش می کنی که مرا باز متصل کنی . این روزها مرتباً واتس آپم را چک می کنم و دنبال موضوع جدید هستم اما غافل بودم که تو در قرآن همه چیر را برایم فراهم نموده ای . این روزها مرتباً صدای دینگ دینگ وایبر مرا به خودش می خواند اما مدت هاست که نهج البلاغه ی امیر کلام دارد گوشه اتاق خاک می خورد . این روزها برنامه های مدرن و روز را مرتباً از اینترنت دنبال می کنم اما غافل از اینکه هنوز خودم را با برنامه ای که تو از من می خواهی به روز نکرده ام . این روزها تب جام جهانی داغ است . این روزها من گمشده ای هستم در این وادی . و تو همان مهربان تر از مادری هستی که دستم را خواهی گرفت و مرا سوار خواهی کرد بر سفینه ی نجات ، یعنی حسین .... یعنی عشق ... یعنی ارباب . یعنی و فدیناه بذبح عظیم ... یعنی داستان کربلا باز تکرار خواهد شد ...
این روزها از همه جا بریده و سرگردان به دنبال هوایی هستم از جنس کوی یار ... هوایی از جنس پایین پا ...
دعایم کنید که سخت گرفتارم ... سخت که می گویم خودتان بگیرید موضوع را ... همین...
- ۱ نظر
- ۳۱ خرداد ۹۳ ، ۱۰:۴۳