هیئت یاد یاران شهرستان محلات

فعالیت مذهبی

۴ مطلب در فروردين ۱۳۹۳ ثبت شده است

برنامه کوهنوردی

عبدالله موحد | شنبه, ۳۰ فروردين ۱۳۹۳، ۰۹:۴۱ ق.ظ | ۶ نظر
با توجه به جلسات برگزار شده و تصمیمات گرفته شده در امور فرهنگی هیئت ، مقرر گردید هر هفته اردوی کوهنوردی در روز جمعه برگزار گردد که اولین مرحله آن در روز جمعه 29 فروردین ماه برگزار گردید و تصاویر مربوط در بخش مراسمات هیئت درج گردیده است . امید  است با عنایت خداوند متعال قدمی هر چند کوچک در راه احیای فرهنگ ناب اسلامی برداشته شود .
  • عبدالله موحد

سلام بر مادر پسران

راء یاء | شنبه, ۲۳ فروردين ۱۳۹۳، ۰۹:۱۳ ق.ظ | ۵ نظر

به نام نامی آفریدگار ادب

ادب را که دانه دانه الفبایش را بشماری مجبوری سرت را به نشانه تعظیم پایین بیندازی . از وفا که بخواهی سخن کنی باید نام سردار علقمه را پشتبندش بیاوری . نه اینکه پشتبند بلکه اول نام سردار و بعد نام وفا را بیاوری . از الف که شروع کنی به الفبای قامت دلربایی می رسی که دست پرورده ی بانویی است بس بزرگ و بلند مرتبه . بانویی که نامش به جهان ام البنین است . یعنی مادر پسران . شاید جفا باشد که در کنار این همه عظمت نام این مادر به حاشیه رانده شود و در گوشه ای بماند . جفاست که قبل از نام ایشان حضرت را مقدمه نکنی و بعد از نامشان هم درود و سلام را . تازه عروس که باشی برای خودت ناز ها داری . آن هم عروس خانه اسدالله الغالب آقا جانم علی ابن ابیطالب . اما همین که پایت به خانه ی تازه ات باز می شود می بینی فرزندان امیرت به بستر بیماری اند . خودت راا پیش پایشان می اندازی و خاک پایشان می شوی و غم از سر و روی آنان می شویی.از امیر بی نظیرت می خواهی دیگر شما را با نام فاطمه خطاب نکند تا مبادا ذره ای دل اهل خانه برای مادرشان بلرزد. فرزندت را به دور سر بچه های حضرت مولا می چرخانی و قربان صدقه آنها می روی و از همان اول لباس سربازی بر تن فرزندت می کنی و پارکابش می کنی برای کارزار کربلا. از همان اول شیر عشق به کامش میریزی و درس ادب را همانجا برایش دیکته می کنی و همانجا می گویی جان تو و جان حسین . آنجاست که عبد صالح خدا ، ولی خدا ، شیر خدا ، قنداقه را از دستانت می گیرد و بوسه می دهد به دستان آن یل بی مثالت و آرام آرام شانه هایش می لرزد . چه شده آقای خوبی ها ؟‌ طفلم مشکلی دارد ؟‌ نه فاطمه جان . مشکلی ندارد . اینجاست که روضه خوان می شود حضرت ابوتراب و شما را میهمان روضه ی کربلا می کند . باید هر چشمی برای حسین بگرید . چشمی که برای حسین گریه نکند چشم نیست آخر . روضه که تمام می شود دلت آرام می گیرد . همین را می خواستی . دقیقا همین را . قربانی دادن به راه معشوق . چه بهایی داری مادر . خودت را خاک پای زینب می کنی . اینجا زینب را به آغوش می گیری . نوازشش می کنی . اما چند سال بعد همین جا یعنی مدینه باز میعادگاه شما می شود . باز آغوشت باز است برای بی بی زینب .

بشیر نزدت می آید و می گوید بی بی ..... بی بی فرزندت را ....

حسینم کو ؟‌حسینم کجاست ؟‌

بی بی جعفرت را ....

می گویم حسینم کو ؟‌

بی بی عباست هم ....

می گویم حسینم کو ؟؟؟ 

این هم آخرین خط روضه ی من . آغوش باز کن برای زینبت .آمده از سفری که جز زیبایی ندید . آمده از سفر بی برادری ...

بی بی جان مادری کن برای این پسر نا خلفت .... 

سیزدهم جمادی الثانی سالروز وفات

حضرت ام البنین (سلام الله تعالی علیها)

بر همه شیعیان و محبین اهل بیت تسلیت باد . 

کاملاً بی ربط :‌ ما که قید یارانه را زدیم اما قید یاد یاران را نمیزنیم .....

به همین مناسبت مراسم عزاداری و سخنرانی برگزار می گردد.

زمان :‌شنبه 93/01/23 

از نماز مغرب و عشاء

مسجد مرحوم آقا میرزا حسین (ره)

  • راء یاء

باز هم درد دل ...

راء یاء | شنبه, ۱۶ فروردين ۱۳۹۳، ۱۱:۵۶ ق.ظ | ۱۰ نظر

سلام علیکم

این مطلب را می نویسم شاید کمی آرام شوم . هر چند بعید است درست و درمان به انتها برسد.

دوستان باصفای خودم هر چند نیازی به تشکر و قدرانی ندارند و از این دست کارها خوششان هم نمی آید ولی به رسم ادب از تک تک آنها بابت بزرگداشت ایام فاطمیه قدرانی می کنم . آنهایی که این ایام را محترم نگه داشتند و حواسشان هم به خانه امیر المومنین بود کاری بسیار پسندیده کردند و خدا به توفیقاتشان بیفزاید انشاالله . 

حرف بزنم مرا متهم به افراط می کنند و شلوغ کاری و از این قبیل بر چسب ها . اما چه باک . 

در این ایام بودند دوستانی که در شهر های دیگر به دلیل کم کاری و یا بهتر بگویم کار نکردن مسئولین ذیربط خودشان خودجوش اقدام به سیاه پوش کردن شهرشان کردند. دم آنها هم گرم . اما همین که صبح از خواب برخواستند دیدند که خبری از پرچم ها و سیاهی های روز قبل نیست . این طرف را بگرد . آن طرف را بگرد . خیر . خبری نیست که نیست . حسابی که پیگیر شدند دیدند جناب مستطاب ، فرماندار معظم دستور داده اند " برای بازگشت شور و نشاط و از بین رفتن غم و اندوه در این شهرستان، باید پرچم های مشکی جمع شود " 

جناب عزیز جان . رسم بچه شیعه این نیست که عزای مادرش بر پا باشد و کاری نکند . رسم بچه شیعه این نیست جناب عزیز . به خدا دلتنگ شدم این خبر را که شنیدم . بعد هم در سایت های خبری خواندم . این طور بد اخلاقی ها را قبلا از هم منصبان و هم ردیفان و هم کلاسی هایتان دیده بودم و برایم جای تعجب ندارد . دلم به حال خودم می سوزد . دلم به حال این تدبیر و امید می سوزد . انشاالله اول از همه من به راه راست هدایت شوم و بعد شما عزیز برادر . دلم به حال این اعتدال می سوزد .... کاش می شد اینجا حرف ها را داد زد .... کاش ... 

امزاء - بی سواط

پی نوشت :‌دلم می سوزد این ایام چشمانم در حقت نامردی کردند مادر . آن طور که باید و شاید ابری و بارانی نبودند . هفت سین چیده بودم کنج دلم برایت . اما سین هایش آریایی نبود . سین هایش مخصوص خودم بود و خودت . هنوز هم زیر لب شعر می خوانم. زن را میان خانه ی شوهر نمی زنند ..... 

مخاطب خاص نوشت :‌ این جمله را فقط احمد آقای محمدی می فهمد . یادت هست گلزار شهدای سه چهار سال پیش را . هنوز جواب سوال مرا نداده ای برادر . هنوز جوابش را پیدا نکرده ام . 

  • راء یاء

رسید ایام یتیمی ...

عبدالله موحد | شنبه, ۹ فروردين ۱۳۹۳، ۰۹:۲۲ ب.ظ | ۷ نظر

 عزای بی مادری بچه های یتیم بی بی فاطمه (س) .

دهه فاطمیه دوم .

از یکشنبه شب . دهم فروردین 1393 . به مدت پنج شب .

از نماز مغرب و عشا .

زیر آسمان چوبی و کنار ستون های قدیمی مسجد آقا میرزا حسین رحمت الله علیه ... 


خون دل : دیروز امر به معروف نکردند ، علی و فاطمه و بچه هایش را دادیم ، امروز امر به معروف نمی کنیم ، علی خلیلی ها را دادیم .

علی آقا شهادتت مبارک ... سلام همه بچه یتیم ها را به مادرمان برسان ...



  • عبدالله موحد